گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۵

 

دل رفت و باز با سر زلفش قرار داد

جان ستم کشم به سر زلف یار داد

دستم نگار کرد به خون دو دیده باز

تا اختیار خویش به دست نگار داد

بیخ محبّتش که نشاندم به باغ جان

[...]

جهان ملک خاتون
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۹۷

 

آمد نسیم و رایحه مشکبار داد

مرغان باغ را خبر نوبهار داد

در روضه امید نهالی که رسته بود

بالا کشید و میوه مقصود بار داد

کوته کنم حدیث، گرانمایه قاصدی

[...]

جامی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱

 

تا اختیار خود به رقیب آن نگار داد

ناچار ترک او دل بی‌اختیار داد

تا او قرار داد که نبود جدا ز غیر

غیرت میان ما به جدائی قرار داد

من خود خراب از می حرمان شدم رقیب

[...]

محتشم کاشانی
 

میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح ابراهیم میرزا

 

عید آمد و صلای می خوشگوار داد

نوروز هم رسید و نوید بهار داد

عیدی چنان خجسته که از بس مبارکی

نوروز را به یمن قدوم اعتبار داد

نوروزی آن‌چنان به سعادت که عید را

[...]

میلی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

خوش نیست هرزمان زدن از جور یار داد

ورنه ز دست تست مرا سد هزار داد

شد یارِ غیر و داد قرار جفا به ما

یاران نمی‌توان به خود اینها قرار داد

رفت وز دست اهل تظلم عنان کشید

[...]

وحشی بافقی
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶ - در انتقاد از دولت وثوق‌الدوله

 

آن دست دوستی که در اول نگار داد

با دشمنی به خون دل آخر نگار داد

دیدی که باغبان جفاپیشه عاقبت

بر باد آشیانه چندین هزار داد

می خواست خون ز کشور دارارود چو جوی

[...]

فرخی یزدی
 
 
sunny dark_mode