گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۷

 

صبحست ساقیا می چون آفتاب کو

خاتون آب جامه ی آتش نقاب کو

چون لعل آبدار ز چشمم نمی رود

از جام لعل فام عقیق مذاب کو

درمانده ایم با دل غمخواره می کجاست

[...]

خواجوی کرمانی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۷

 

آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو

و آن مستی محبت و آن اضطراب کو

گیرم که روی گل نگرم از هوای دوست

آن شیوه و کرشمه و ناز و عتاب کو

گلشن همان و مرغ همان شاخ گل همان

[...]

اهلی شیرازی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۰

 

اینک رسید وعده، گشاد نقاب کو

رفتیم تا دریچهٔ صبح، آفتاب کو

جامی کشیده محتسب و فتنه می کند

کو تازیانهٔ ادب، احتساب کو

خونم حلال بر تو ولی داور جزا

[...]

عرفی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۹

 

شب‌های هجر خواب به چشم پر آب کو؟

یا خواب بخت چشم مرا بخت خواب کو؟

تا کی شب سیاه فراق آخر ای فلک

هنگام صبح و روشنی آفتاب کو؟

گیرم نپرسد از تو کس امروز جرم من

[...]

سحاب اصفهانی
 
 
sunny dark_mode