گنجور

فلکی شروانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - ترکیب بند

 

شب را به نور روی چو مهتاب تاب داد

دل را به بند سنبل پرتاب تاب داد

آواره کرد از دلم آن صبر کو مرا

با تیر چشم او گه پرتاب تاب داد

مسکین دلم در آتش هجران بسوخت ولی

[...]

فلکی شروانی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - این ترکیب بند دوازده بنده است، هر بند در منقبت یکی از ائمه اثناعشر و بیان این که ولایت از ولاست و ولا به معنی حب ذاتی

 

سلطان دین رضا چو تقی را لعاب داد

بر کونش اطلاع به یک فتح باب داد

در بر محمد ابن علی تقی گشود

سایل ز هرچه کرد سئوالش جواب داد

علمی که داده بود محمد به مرتضی

[...]

نظیری نیشابوری
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۶

 

حسنی که یادش آینهٔ حیرت آب داد

زان رنگ جلوه کرد که داد نقاب داد

هرجا بهار جلوه او در نظر گذشت

شکی‌که سر زد از مژه بوی‌گلاب داد

یک -جلوه داشت عاشق ومعشوق پیش این

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۷

 

سیل غمی‌ که داد جهان خراب داد

خاکم به باد داد به رنگی ‌که آب داد

راحت درین بساط جنون‌خیز مشکلست

مخمل اگر شوی نتوان تن به خواب داد

یارب چه مشربم‌ که درین شعله انجمن

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode