گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۱۴

 

غیرت وجه حالی من وجهک المنقش

شوشت حال قلبی من صد غک المشوش

ای قد و قامتت خوب وی زلف و عارضت خوش

آبی بر آتشم زن آبی بده چو اتش

مهلا فداک روح فالجسم فات عشقا

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۷

 

در عشق آتشینش آتش نخورده آتش

بی‌چهره خوش او در خوش هزار ناخوش

دل از تو شرحه شرحه بنشین کباب می‌خور

خون چون میست جوشان بنشین شراب می‌چش

گوشی کشد مرا می گوشی دگر کشد وی

[...]

مولانا
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۰۵

 

در آتش محبت خود را بسوز خوش خوش

چون سوختی در آتش ، آتش بسوزد آتش

شاه نعمت‌الله ولی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳

 

ای صورت جمالت بر لوح جان منقش

هستم ز فکر زلفت آشفته و مشوش

تابنده همچو رویت، دلجوی همچو قدت

ماهی که دید روشن؟ سروی که دید سرکش؟

گفتم ز چین زلفت دل را نگاه دارم

[...]

نسیمی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۷

 

آمد ز خانه بیرون در بر قبای زرکش

بر زر کشیده خفتان شاهانه بسته ترکش

سرو از قبا گران بار گل از هوا عرق ریز

رنگ از حیا دگرگون زلف از صبا مشوش

در سر هوای جولان بر لب نشان باده

[...]

محتشم کاشانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۱

 

از اشک و آه دایم در عشق آن پریوش

چشم و دلیست ما را لبریز آب و آتش

از دوری تو مار را روز و شب ای پریوش

خالیست بس پریشان خوابیست بس مشوش

دارم دلی و جانی در عشقت ای پریوش

[...]

مشتاق اصفهانی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۶

 

پشتم چو تیغ خم شد، از بار جوهر خویش

جز پیش خود نیارم، هرگز فرو سر خویش

گر داغ سینهٔ خود خورشید را نمایم

گردون دون ننازد دیگر به اختر خویش

دهر آرمیدگان را از جای برنیارد

[...]

حزین لاهیجی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۸ - در تشکیل مجلس عزا و رثای بر جناب شهادت مآب حضرت سیدالشهدا

 

هم پیکر بدیعش پامال نعل ابرش

هم خیمه رفیعش محروق تف آتش

درغارتش اعادی با هم پی کشاکش

صبیان او پریشان نسوان او مشوش

جیحون یزدی
 
 
sunny dark_mode