گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۷

 

جانا منم ز مستی سر در جهان نهاده

چون شمع آتش تو بر فرق جان نهاده

تو همچو آفتابی تابنده از همه سو

من همچو ذره پیشت جان در میان نهاده

من چون طلسم و افسون بیرون گنج مانده

[...]

عطار
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶

 

ای در میان جانم گنجی نهان نهاده

بس نکته‌های معنی اندر زبان نهاده

سر حکیم ما را در شوق لایزالی

در من یزید عشقش پیش دکان نهاده

در جلوه‌گاه معنی معشوق رخ نموده

[...]

عراقی
 
 
sunny dark_mode