گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷

 

بانگ آمد از قنینه کباد بر خرابی

دریاب کار عشرت گر مرد کار آبی

زان پیش کز دو رنگی عالم خراب گردد

ساقی برات ما ران بر عالم خرابی

گفتی من آفتابم بر رخنه بیش تابم

[...]

خاقانی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۹

 

ای از شکنج زلفت هرجا که انقلابی

هرگز نتافت بر کس چون رویت آفتابی

در پیش عکس رویت شمس و قمر خیالی

در جنب طاق چشمت نیل فلک سرابی

بی تنگی دهانت جان مانده در مضیقی

[...]

عطار
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰

 

رویی، چگونه رویی؟ رویی چو آفتاب

زلفی، چگونه زلفی؟ هر حلقه یی و تابی

هر پرتوی ز رویت، در چشم عقل نوری

هر حلقه یی ز زلفت، در حلق جان طنابی

گر عکس عارض تو، بر صحن عالم افتد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۹

 

بوی کباب داری تو نیز دل کبابی

در تو هر آنچ گم شد در ماش بازیابی

زین سر چو زنده باشی تو سرفکنده باشی

خود را چو بنده باشی ما را دگر نیابی

ای خواجه ترک ره کن ما را حدیث شه کن

[...]

مولانا
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳۱

 

ای صورت خیالت در پیش من شرابی

وی پرتو جمالت در چشمم آفتابی

از چشم پرخمارت در مغزِ من بخاری

وز زلفِ تاب‌دارت در جانم اضطرابی

شب‌های تا به روزم از دیده رفته سیلی

[...]

حکیم نزاری
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۵

 

با این چنین بلایی، بعد از چنان عذابی

راضی شدم که: بینم روی ترا به خوابی

صد نامه مشق کردم در شرح مهربانی

نادیده از تو هرگز یک نامه را جوابی

هر گه که بر در تو من آب روی جویم

[...]

اوحدی
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲

 

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی

پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید

مطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی

شد حلقه قامت من تا بعد از این رقیبت

[...]

حافظ
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۱

 

هر ذره ای ز عالم بنموده آفتابی

آن آفتاب تابان بسته ز من نقابی

در چشم ما نظر کن تا نور او ببینی

روشن به تو نماید منظور بی حجابی

ما سایه ایم سایه پیدا به خود نباشد

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵

 

ای آفتاب رویت هرسو فکنده تابی

وی از فروغ مهرت هر ذرّه آفتابی

از کیست قدر رویت چون نیست غیر تو کس

هر لحظه در لباسی هر لحمه در نقابی

ساقی و باده چون نیست الّا یکی پس از چه

[...]

شمس مغربی
 

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۷ - و له ایضا

 

مطرب بزن نوایی، ساقی بده شرابی

از تشنگی بمُردم بر آتشم زن آبی

تا من خیال رویت دیدم به خواب مستی

از حسرت خیالت راضی شدم به خوابی

گر سر ز پای اسبت از دست غم بتابم

[...]

حیدر شیرازی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۱

 

بر دل فکنده پرتو نادیده آفتابی

در پرده بازی کرد رخساره در نقابی

در بحر دل هوائی گردیده شورش انگیز

وز جای خویش جنبید دریای اضطرابی

بی‌باک خسروی داد فرمان به غارت جان

[...]

محتشم کاشانی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۶

 

عقلم وداع عصمت کرد از تنگ شرابی

عشقم نگاه دارد از مستی و خرابی

دردی کش مغان را شرم از من است تا کی

موی سفید سازم از لای می خضابی

عمر سبک عنانم کی می شود مقید

[...]

نظیری نیشابوری
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵۳

 

ای لعبت تحیر! نور چه آفتابی

تا غافلی جمالی چون بنگری نقابی

هنگامهٔ خموشت چندین کتاب دارد

یک حرف و صد بیانی یک شخص و صد خطابی

آزادی و تعلق فرصت شمار شوقت

[...]

بیدل دهلوی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۳

 

من تشنه دشت بی‌آب بارد مگر سحابی

ورنه کسی نگیرد دست مرا بآبی

آن تشنه لب درین دشت آخر رسد بآبی

کز ره نرفته باشد از جلوه سرابی

هرکس که گشت روشن از لوح دل سوادش

[...]

مشتاق اصفهانی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۲۸ - قرص آفتاب

 

جانا! چرا نپوشی بر روی خود نقابی؟

تا کی گشاده رویی تا چند بی حجابی؟

یا رو، گشاده مگذار پا از سرای بیرون

یا بر رخت بیفکن از زلف خود نقابی

مشتاقم آن چنان من بر لعل می پرستت

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۳۰ - منزل عشق

 

رویی چگونه رویی، روشن چو ماهتابی

مویی چگونه مویی، صد نافه مشک نابی

ابرو کمان رستم، گیسو کمند سهراب

مژگان ز دل نشینی تیر فراسیابی

رخسارت از سپیدی، مانند سینهٔ باز

[...]

ترکی شیرازی
 
 
sunny dark_mode