نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳ - (مناجات دوم) در بخشایش و عفو یزدان
بر که پناهیم توئی بینظیر
در که گریزیم توئی دستگیر
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴ - در نعت رسول اکرم
فتنه فرو کشتن ازو دلپذیر
فتنه شدن نیز برو ناگزیر
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۰ - در مدح ملک فخرالدین بهرامشاه بن داود
سلطنت اورنگ خلافت سریر
روم ستانندهیِ ابخاز گیر
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۱ - خطاب زمین بوس
گرچه به شمشیر صلابتپذیر
تاجسِتان آمدی و تختگیر
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۵ - در توصیف شب و شناختن دل
هست ز یاری همه را ناگزیر
خاصه ز یاری که بود دستگیر
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۵ - در توصیف شب و شناختن دل
چونکه ندیدم ز ریاضت گزیر
گشتم از آن خواجه ریاضت پذیر
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۸ - خلوت دوم در عشرت شبانه
نیفهٔ روبه چو پلنگی به زیر
نافهٔ آهو شده زنجیر شیر
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۵ - حکایت سلیمان با دهقان
بحر به صد رود شد آرام گیر
جوی به یک سیل برآرد نفیر
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۰ - مقالت ششم در اعتبار موجودات
نقش قبول از دل روشن پذیر
گَرد گلیم ِ سیهِ تن مگیر
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۰ - مقالت ششم در اعتبار موجودات
مشک بوَد در خشن آرامگیر
گشت پراکنده چو پوشد حریر
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۸ - مقالت دهم در نمودار آخرالزمان
بر سر مویی سر مویی مگیر
ورنه برون آی چو موی از خمیر
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۸ - مقالت پانزدهم در نکوهش رشگبَران
گر کنم اندیشه ز گرگان پیر
یوسفیام بین و به من برمگیر
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۰ - مقالت شانزدهم در چابکروی
در دو هنرنامه این نُه دبیر
نیست یکی صورتِ معنیپذیر
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۲ - مقالت هفدهم در پرستش و تجرید
محتشمی، دردسری میپذیر
ورنه برو دامن افلاس گیر
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۴ - مقالت هیجدهم در نکوهش دورویان
چون بود از همنفسی ناگزیر
همنفسی را ز نفس وا مگیر
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۶۰ - انجام کتاب
صَبَّحَکَ الله صباح ای دبیر
چون قلم از دست شدم دستگیر
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵
از همه باشد به حقیقت گزیر
وز تو نباشد که نداری نظیر
مشرب شیرین نبود بی زحام
دعوت منعم نبود بی فقیر
آن عرق است از بدنت یا گلاب
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۸
هین که به جان آمدهام دست گیر
رحم کن و بار دگر در پذیر
هر چه کنی من نکنم اعتراض
بر من اگر رفت خطایی مگیر
تیغ ز بازوی تو و سر ز من
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۱ - جواب پسر
لیک تویی چون به پی این سریر
من ندهم ، گر تو توانی بگیر !