سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۶
عمر دو نیمهست و ازین بیش نیست
اول و آخر، چو همی بنگرم
نیمی از آن کردم در مدح تو
نیمی در وعده به پایان برم
عمر چو در وعده و مدح تو شد
[...]
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۲ - در مقام و مرتبت این نامه
اوج بلندست، در او میپرم
باشد ،کز همت خود برخورم
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۷ - داستان هارونالرشید با موی تراش
هرگه کاید چو قضا بر سرم
سنگ زند بر من و بر گوهرم
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۰
آمد سرمست سحر دلبرم
بیخود و بنشست به مجلس برم
گرم شد و عربده آغاز کرد
گفت که تو نقشی و من آزرم
تو به دو پر می پری و من به صد
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - چنان بنظر میرسد که آن سلطان عشرت طلب و هردم خیال، به این کتاب توجه نکرد و آن همه زر را که وعده کرده بود به امیر خسرو نداد، مگر امیر خسرو ازینکه مثنوی دلانگیزی گماشته است ، خرسند بود:
شیرم و رنج از پی یاران برم
نی چو سگ خانه که تنها خورم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - چنان بنظر میرسد که آن سلطان عشرت طلب و هردم خیال، به این کتاب توجه نکرد و آن همه زر را که وعده کرده بود به امیر خسرو نداد، مگر امیر خسرو ازینکه مثنوی دلانگیزی گماشته است ، خرسند بود:
شرم ندارند و بخوانند گرم
با من ومن هیچ نگویم ز شرم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۱ - از مناجاتها
گرچه بزنجیر دَرَک در خورم
طوق ده از سلسله کوثرم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۱ - از مناجاتها
در ره اسلام دلی بخش نرم
دیده از آن نرم ترم ده ز شرم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۱ - از مناجاتها
تخم عمل ده که بکارش برم
ابر کرم بخش کزان بر خورم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۷ - کینهٔ برادر و مهر دوست
وان دگرش گفت که بفگن سرم
تا مرم و مردن او ننگرم
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳ - در ارداف تسمیه به تحمید که فاتحه کتاب مجید و فاتح ابواب مزید است
کاه فشانده ز شکوفه درم
گاه ز میوه شده خوان کرم
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۲ - مقاله ششم در اشارت به زکات که سرمایه بالش مال و مالش نفس بخل سگال است
نی که به دستت ز خلاف کرم
ناخنی از سیم شود هر درم
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۳۴ - مقاله هفتم در اشارت به زیارت بیت الله الحرام که به وادی تگ و پویش در پس هر سنگی سرهنگی سر نهاده و در بوادی جست و جویش در هر بن خاری گرفتاری از پای درافتاده
پشت امید تو به خورشید گرم
بستر آسایشت از ریگ نرم
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۴۴ - مقاله دوازدهم در شرح حال علمای از عمل دور و سف های به جهل و جدل مغرور
خواجه زند بانگ که صنعتورم
مس شود از جودت صنعت زرم
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۵۱ - حکایت سرد شدن پیر سفید موی از نفس آن خورشید گرم خوی که با زلف شبرنگ دم از صبح سفید مویی زد
بلکه تو گویی به سر این معجرم
شعر سفید است ز موی سرم