گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹۵

 

دیدن روی تو هم از بامداد

درد مرا بین که چه آرام داد

در دل عشاق چه آتش فکند

جانب اسرار چه پیغام داد

چون ز سر لطف مرا پیش خواند

[...]

مولانا
 

اوحدی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - له ایضا - (کانچه دل اندر طلبش می‌شتافت - در پس این پرده نهان بود، یافت)

 

پیر شراب خودم از جام داد

زان تپش و درد سر آرام داد

طفل بدم، حنظل و صبرم نمود

کهل شدم، شکر و بادام داد

سایهٔ من گم شد و او باز جست

[...]

اوحدی
 
 
sunny dark_mode