گنجور

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۱

 

ای متحیر شده در کار خویش

راست بنه بر خط پرگار خویش

خرد شکستی به دبوس طمع

در طلب تا و مگر تار خویش

در طلب آنچه نیامد به دست

[...]

ناصرخسرو
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۴ - مقالت هیجدهم در نکوهش دورویان

 

تا نشناسی گهر یار خویش

یاوه مکن گوهر اسرار خویش

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۵ - داستان جمشید با خاصگی محرم

 

شاه نهاده‌ست به مقدار خویش

در دل من گوهر اسرار خویش

نظامی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلع‌الانوار » بخش ۱ - از مناجاتها

 

بینش من تیره شد از کار خویش

سرمه سپیدم ده از انوار خویش

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلع‌الانوار » بخش ۸ - حکایت جوان مردان تشنه

 

جست چنان هر یک از ایثار خویش

مرگ خود و زندگی یار خویش

امیرخسرو دهلوی
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲ - در صفت عاشق شدن جوانی

 

گفت جوان، حال دل زار خویش

ساخت ورا محرم اسرار خویش

صوفی محمد هروی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۷

 

بیکسیم ساخت خریدار خویش

سوختم از گرمی بازار خویش

یکجهتی حلقه دام وفاست

صید بتانیم و گرفتار خویش

خاک رهم سیر جهان می کنم

[...]

اسیر شهرستانی
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » زهره و منوچهر » بخش ۲

 

خوب توانم که کنم کارِ خویش

سازمش از عشق گرفتارِ خویش

ایرج میرزا
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - اندرز به شاه

 

بازگشا دیدهٔ بیدار خویش

تا نگری عاقبت کار خویش

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - اندرز به شاه

 

جمله پی مصلحت کار خویش

نیز پی گرمی بازار خویش

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode