گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۴

 

صبح دمی که گرد رخ زلف شکسته خم زنی

چون سر زلف خویشتن کار مرا بهم زنی

کافر چشم مست تو چون هوس جفا کند

بر سر من سپر کشی، بر دل من علم زنی

از «نعم» و «بلی» بود با همه کس حدیث تو

[...]

اوحدی
 
 
sunny dark_mode