گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۱

 

ما دو سه رند عشرتی جمع شدیم این طرف

چون شتران رو به رو پوز نهاده در علف

از چپ و راست می‌رسد مست طمع هر اشتری

چون شتران فکنده لب مست و برآوریده کف

غم مخورید هر شتر ره نبرد بدین اغل

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۲

 

ما دو سه مست خلوتی جمع شدیم این طرف

چون شتران رو به رو پوز نهاده در علف

هر طرفی همی‌رسد مست و خراب جوق جوق

چون شتران مست لب سست فکنده کرده کف

خوش بخورید کاشتران ره نبرند سوی ما

[...]

مولانا
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۳

 

بوی بهار می دهد باد صبا ز هر طرف

سبزه دمید عیش کن ساغر می منه ز کف

موسم تاب خانه رفت از پی گل به باغ رو

بر لب جویبار بر شیشه ی می ز طاق و رف

پیش که سر نهی به گل باده بخور به پای گل

[...]

حکیم نزاری
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶

 

طالع اگر مدد دهد، دامَنَش آوَرَم به کف

گر بِکَشَم زهی طَرَب، ور بِکُشَد زهی شرف

طَرْفِ کَرَم ز کَس نَبَست، این دلِ پُر امیدِ من

گر چه سخن همی‌بَرَد، قصهٔ من به هر طرف

از خَمِ ابرویِ توام، هیچ گشایشی نشد

[...]

حافظ
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۶

 

حشمت میفروش بین بر در او ز هر طرف

گرد مواید کرم اهل صفا کشیده صف

فیض کرامتش نهد دمبدم از سفال می

رند خداشناس را جام جهان نما به کف

پرورشت دهد فلک لیکن ازو تو برتری

[...]

جامی
 

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۴

 

دوش بخواب دیده ام حضرت شحنة النجف

گفت بدان تو نفس خود تا برسی بمن عرف

شمع صفت بسوختی شب همه شب برای حق

بهر چه کرده ای بگو عمر شریف خود تلف

هست غذای روح تو ذکر خدا میان جان

[...]

کوهی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

می‏روم از بر امام طوف‏کنان به هر طرف

طالع اگر مدد کند دامنش آورم به کف

در ره او رود سرم باز لقاش برخورم

این بشود زهی طرب آن بشود زهی شرف

سعی من از برای او جان و دلم فدای او

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

می‏روم از بر امام طوف‏کنان به هر طرف

طالع اگر مدد کند دامنش آورم به کف

در ره او رود سرم باز لقاش برخورم

این بشود زهی طرب آن بشود زهی شرف

سعی من از برای او جان و دلم فدای او

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

فیض اگر ز روی صدق در ره خاندان روی

بدرقه ره تو بس، دوستی شه نجف

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

فیض اگر ز روی صدق در ره خاندان روی

بدرقه ره تو بس، دوستی شه نجف

فیض کاشانی
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - در مدح حضرت امیر (ع)

 

به دختران خود، نگر که ایستاده صف به صف

ز شامیان نظاره گر نظاره کن ز هر طرف

یزید شوم با دو صد نشاط و شادی و شعف

سر حسین و جام می نی و رباب و چنگ دف

وفایی شوشتری
 

محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۱۰ - در مدح امام هفتم باب الحوائج حضرت امام موسی کاظم علیه السلام

 

یار برفت و دور از او، صبر و قرار شد زکف

سیل سرشک از پیش، گشت روان به هر طرف

تا شده از نظر نهان، نقطه ی خال دلکشش

دایره سان به دور دل، اندوه و غم کشیده صف

بی رخ و طُرّه ات مرا، ای مه آفتاب رو

[...]

محیط قمی
 
 
sunny dark_mode