گنجور

صوفی محمد هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

عید صیام آمد، موسم نوبهار هم

وصل نگار باید و باده خوشگوار هم

یار سپاه غمزه را چون به در آرد از حجاب

لشکر صد پیاده را بشکند و سوار هم

چشم تو کشت خلق را، رحم کن ای نگار من

[...]

صوفی محمد هروی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۲

 

ای دلم از تو غرق خون دیده اشکبار هم

بی تو ز اشک لاله گون چهره پر و کنار هم

وعده آمدن مده غصه هجر بس مرا

بر سر آن فزون مکن محنت انتظار هم

تاب نیاورد تنت گر نه پی لباس تو

[...]

جامی
 

قائم مقام فراهانی » منشآت » رساله‌ها » رساله عروضیه

 

دور زمانه دشمنم گردش چشم یار هم

یار کمر بقتل من بسته و روزگار هم

قائم مقام فراهانی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۱

 

بخت سیه به کین من، چشم سیاه یار هم

حادثه در کمین من، فتنهٔ روزگار هم

از مژه ترک مست من صف زده بر شکست من

کار بشد ز دست من، چارهٔ نظم کار هم

ساقی از این مقام شد، صبح نشاط شام شد

[...]

فروغی بسطامی
 
 
sunny dark_mode