گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱

 

پردهٔ نو ساخت عشق، زخمهٔ نو در فزود

کرد به من آنچه خواست، برد ز من آنچه بود

لشکر عشق تو باز بر دل من ران گشاد

گر همه در خون کشد، پشت نباید نمود

دل ز کفم شد دریغ سود ندارد کنون

[...]

خاقانی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۷

 

روبهکی دنبه برد شیر مگر خفته بود

جان نبرد خود ز شیر روبه کور و کبود

قاصد ره داد شیر ور نه کی باور کند

این چه که روباه لنگ دنبه ز شیری ربود

گوید گرگی بخورد یوسف یعقوب را

[...]

مولانا
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۷

 

عشق بر آتش بسوخت دفتر بود و نبود

اما آبت فتح قریب سر حقایق گشود

کمال خجندی
 

شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰

 

عهد جوانی گذشت، در غم بود و نبود

نوبت پیری رسید، صد غم دیگر فزود

کارکنان سپهر، بر سر دعوی شدند

آنچه بدادند دیر، باز گرفتند زود

حاصل ما از جهان نیست به جز درد و غم

[...]

شیخ بهایی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۹

 

ایکه زحی میرسی حالت لیلا چه بود

در حق مجنون چه گفت از که سخن میشنود

بود کرا عزتی پیش سگان درش

در زوفا پاسبان بر رخ که میگشود

در خم چوگان زلف داشت سری یا نداشت

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۹ - در مدح حضرت امام حسن عسکری(ع)

 

ز شبنم سبزه زار چو عود برخاست دود

بجو بیاران شد آب آتش ذات الوقود

رفت گل و سرورا لطف خدود و قدود

رو به فلک شد فراز سوی سمک شد فرود

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۱ - توجه امام(ع) به سوی کربلا

 

عطش گر آن شاه را از کف عنان میر بود

ویا زمین و زمان شد به چشمش چه دود

ز دادن جان و سر به شوق خود می‌فزود

به زیر شمشیر شمر نمود حق را سجود

صامت بروجردی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » سایر اشعار » شمارهٔ ۴ - مسمط در میلاد با سعادت امام زمان علیه السلام

 

خسرو ثانی عشر روی به عالم نمود

ز روی روشن عذار منیر، عالم نمود

دهان معجز بیان به اهل عالم گشود

ز آینه روزگار، زنگ دوئیت زدود

حاجب شیرازی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الانبیاء محمد المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم » شمارهٔ ۲ - فی مبعث سید المرسلین صلی الله علیه و آله و سلم

 

روز عنایت رسید ز مبدء فیض وجود

یا بنهایت رسید قوس نزول و صعود

یا که بغایت رسید حد کمال وجود

سر ولایت رسید بمنتهای شهود

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۴ - فی رثاء سید الشهداء علیه السلام

 

چه نیزه شد سربلند از سرّ وجود

شمع صفت جلوه کرد شاهد بزم شهود

سر بفلک برکشید چه آه آتش فشان

بست بر افلاکیان راه صدرو و ورود

آنکه مسیحا بدی زندۀ لعل لبش

[...]

غروی اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۳ - در مدح اعلیحضرت بقیه‌الله عجل‌الله تعالی فرجه

 

مدتی امرود چشم به سیر بستان گشود

حال فواکه بدید و صف لطایف شنود

پخته شد و از همه‌گوی نکوئی ربود

روز بروزش همی لطف و حلاوت فزود

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode