گنجور

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۴

 

قند خجل می شود از لب چون شکرش

قوت دل می دهد بوسه جان پرورش

زهر غمش می خورم بوک بشیرین لبان

کام دلم خوش کند پسته پر شکرش

لذت قند ونبات چاشنیی از لبش

[...]

سیف فرغانی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۲۷ - حیدر

 

تن که بیمار تو شد بر سرکه باشد یاورش

چهره زردست و چشم بسته از خون ترش

اهلی شیرازی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - وله

 

شیفته برروی سر کاکل چون عنبرش

تا دگر آن فتنه جوی چیست بزیر سرش

شانه نراند بمو آب نریزد برو

کاین دو زیان آورد به آتش و عنبرش

لیک نداند هنوز زخردی و سادگی

[...]

جیحون یزدی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۱ - در مدح شهاب ثاقب علی بن ابی‌طالب(ع)

 

زده تک تشنگی شراره بر پیکرش

ز بس که ناخن زده است به سینه مادرش

نه هوش مانده بسر نه تاب در پیکرش

از این فراتی که هست ز جده اطهرش

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode