×
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲
صورت انسان دگر معنی آن دیگر است
صورت انسان مس و معنی انسان زرست
مس چه بودلحم وپوست زرچه بودعشق دوست
این مس اگر زر شود ازدو جهان بر ترست
عشق بود روح دین چشم و چراغ یقین
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۳
شعلهٔ بیبال وپر سجده گر اخگر است
سعی چو پستی گرفت، آبله ی پا، سر است
باعث لاف غرور نیست جز اسباب جاه
دعوی پروازها در خور بال و پر است
عرض هنر میدهد دل ز خم و پیچ آه
[...]
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵
منع ز صهبا چرا باده روان پرور است
خوف ز عصیان عبث خواجه شفاعتگر است
پرتو مهر و مه است نور به چشم اندرون
گرچه بود در قدح اصل می از کوثر است
عهد جوانی گذشت توبه نکردم هنوز
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶
ساقی فرخنده پی تا به کفش ساغر است
پیرو چشم خوشش گردش هفت اختر است
تشنه لب دوست را بر لب کوثر مخوان
مطلب این تشنه کام آن لب جان پرور است
عارف خونین جگر تشنه لب لعل دوست
[...]