گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳

 

آنکه رخ عاشقان خاک کف پای اوست

با رخ او جان ما، در دل ما جای اوست

او همه نورست، از آن شد همه چشمی برو

او همه جانست، از آن در همه دل جای اوست

نیست به جز یاد او در دل ما جای گیر

[...]

اوحدی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴

 

چشم تماشای خلق در رخ زیبای اوست

هر که نظر می‌کنی محو تماشای اوست

عاشق دیوانه را کار بدین قبله نیست

قبلهٔ مجنون عشق خیمهٔ لیلای اوست

مسئله زاهدش هیچ نیاید به کار

[...]

فروغی بسطامی
 
 
sunny dark_mode