×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷۴
عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو
سینه ز هجران بسوخت، شربت دیدار کو
گر چه گلستان خوش است، ورچه چمن دلکش است
آن همه دیدم، ولی آن گل رخسار کو
ناله هر عاشقی از دل افگار خویش
[...]
قاآنی » ترکیببندها » شمارهٔ ۱۴ - وله ایضاً
غُرّهٔ شوال شد طرّهٔ دلدار کو
تهنیت عید را ساغر سرشار کو
آن می باقی چه شد آن بت ساقی چه شد
رطل عراقی چه شد خانهٔ خمّار کو
بادهٔ صهبا کجاست سادهٔ زیبا کجاست
[...]