×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵۸
از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد
آب ریاحین سبز هم به تماشا ببرد
برد خط و زلف او جان و دل عاشقان
زان رمقی مانده بود، سبزه به صحرا ببرد
در بن خاری بدم جای گرفته چو گل
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵
موی فشانم دگر عشق به درها ببرد
در همه عالم ز من ناله خبرها ببرد
روی چو گلبرگ تو اشک مرا سیم کرد
مطرب ما این نوا برزد و زرها ببرد
من ز سفرهای خود سود بسی داشتم
[...]