گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶

 

هست به دور تو عقل نام شکسته

کار شکسته دلان تمام شکسته

عشق تو بس صادق است آه که دل نیست

باده عجب راوق است و جام شکسته

صبح امید مرا به تاختن هجر

[...]

خاقانی
 
 
sunny dark_mode