گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲۶

 

چه دانی تو که در باطن چه شاهی همنشین دارم

رخ زرین من منگر که پای آهنین دارم

بدان شه که مرا آورد کلی روی آوردم

وزان کو آفریدستم هزاران آفرین دارم

گهی خورشید را مانم گهی دریای گوهر را

[...]

مولانا
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳۸

 

من آن خاکم که در راه وفا رو بر زمین دارم

ز سودای بتان داغ غلامی بر جبین دارم

ز مردن غم ندارم، لیک روزی کز غمت میرم

فراموشت شود از من به عالم غم، همین دارم

فدا کردیم در عشقت دل و دین و ز من مانده

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۴

 

جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین دارم

خلاصی نبست جانم را، که عشقی در کمین دارم

به حق روی چون ماهت، به حق زلف دلخواهت

که من در روز و شب مشتاق و رویی بر زمین دارم

برو، ای ناصِحِ رعنا، مکن دیگر نصیحت‌ها

[...]

قاسم انوار
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۴۲

 

دم گرمی طمع از ناله های آتشین دارم

که مشکل عقده ها در پیش از آن چین جبین دارم

مکن گستاخ سیر گلستانش ای تماشایی

که در هر رخنه دیوار آهی در کمین دارم

دمی صد بار در اشک را بر چشم می مالم

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۴۳

 

اگر چه چون دعا از دست خود یک کف زمین دارم

ز محتاجان به گرد خویش چندین خوشه چین دارم

مرا بی همدمی مهرلب و بند زبان گشته

وگرنه ناله ها چون نی گره در آستین دارم

به جای خوشه افشانم اگر خرمن به دامانش

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۰۹

 

کجا از تنگدستی خاطر اندوهگین دارم

که همچون شعله صد گنج شرر در آستین دارم

بود آیینه آتش نما خاکستر عاشق

چو اخگر نور پنهان روشن از لوح جبین دارم

تو پر درد آشنا من بیزبان فرصت تغافل کیش

[...]

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode