گنجور

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸

 

چه دل‌ها بردی ای ساقی به ساق فتنه‌انگیزت

دریغا بوسه چندی بر زنخدان دلاویزت

خدنگ غمزه از هر سو نهان انداختن تا کی

سپر انداخت عقل از دست ناوک‌های خونریزت

برآمیزی و بگریزی و بنمایی و بربایی

[...]

سعدی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵

 

چه خون‌ها ریختی ساقی ز چشم فتنه‌انگیزت

چه دل‌ها در کمند افکنده زلفین دلاویزت

ز خفتان بگذرانی تیر غمزه با چه چالاکی

که رویین‌تن سپر افکنده پیش تُرکِ خونریزت

زمین را ایمنی از فتنه آخر زمان بودی

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode