گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

فکندی بر گل از عنبر هزاران حلقه و چنبر

بزیر هر یک از عمدا یکی جادوستان کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

کشیدی غالیه بر کل فکندی بر سمن سنبل

یکی را دام دل کردی یکی را بند جان کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

نه مشگت سوزد از آتش نه آتش میرد از باران

نه آن را زین بیازردی نه این را زان زیان کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

بسان سرو سیمینی میان باغ نیکوئی

مرا در بوستان غم چو زرین خیزران کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

تو همچون نار داری روی و همچون ناردان دو لب

بدان هر دو دل و چشمم چو نار و ناردان کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

میان باغ بنشینی و گرد راغ برگشتی

یکی را بوستان کردی یکی را گلستان کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

چه آفت دیدی از عاشق چه راحت دیدی از گیتی

که کردی پیر عاشق را و گیتی را جوان کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

سریر مرغ در بستان زمرد کردی و مرجان

بساط گور در صحرا پرند و پرنیان کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

مگر گنجور نعمانی و یا دریای عمانی

و یا روزی گذر از دست شاه کامران کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

سر شاهان ابونصر بن مسعود بن مملان آن

که چون جستی رضای او دل از سختی جهان کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

فلک نکند چنین کاری که مردم را چنان باید

تو هر کاری که مردم را چنان باید چنان کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

کسی کاندر روان او روا نشد کین تو روزی

روانش را گرفتار بلای جاودان کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

بکان زعفران ماند بروز رزم تیغ تو

بسا چون ارغوان رویان کزان چون زعفران کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

بسا جستند کین تو سنانها برده بر گردون

که جسم چشم ایشان را بساعت بر سنان کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

کفت چون ابر نوروزی گهر بارد شبان روزی

برای زائران از زر چو باغ اندر خزان کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

ز جود تو من از گیتی بنعمت داستان بردم

بنعمت مر مرا همچو سخایت داستان کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

بسان کاوه من بودم نژند از دست ضحاکان

تو افریدون مرا همچون درفش کاویان کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

مرا در آسمان بردی بجای خانه پستم

کنون چون همت خویشم مکان در آسمان کردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

ببامش چون گذر کردی و می خوردی بنامش بر

یکی را چون سما کردی یکی را چون جهانکردی

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح ابونصر مملان

 

شدی زی خانه میران و در حشمت سر ایشان

فراز آسمان بردی و جفت اختران کردی

قطران تبریزی
 
 
۱
۲
۳
۱۳
sunny dark_mode