گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۱

 

چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چمن میرم

به یاد قد تو در سایه سرو سمن میرم

زیم از تو، بمیرم هم ز تو فارغ ز جان و تن

نیم چون دیگران کز جان زیم یا خود ز تن میرم

خوش آن وقتی که تو از ناز سویم بنگری و من

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۵

 

من دلخسته هر دم بهر آن نازک بدن میرم

گه از رنگ قبا گاهی ز بوی پیرهن میرم

چو سایه از سرم برداشت آن سرو روان باری

روم بر یاد او در سایه سرو چمن میرم

شهید عشق را جز من کسی ماتم نمی دارد

[...]

جامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴ - تتبع مخدوم

 

من بیدل که بهر قامت آن سیمتن میرم

گه از رفتار رعنا گه ز اندوه بدن میرم

مگر چین و شکست صفحه عمر و حیاتم شد

که در رنگ قبای او بهر چین و شکن میرم

بهر تیر جفایش سینه خود را سپر سازم

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۲

 

خوش آن ساعت که خندان پیشت ای سیمین بدن میرم

تو باشی بر سر بالین من گریان و من میرم

چنان مشتاقم ای شیرین زبان طرز کلامت را

که گربندی زبان سوزم و گر گوئی سخن میرم

منم نخل بلند قامتت راآن تماشائی

[...]

محتشم کاشانی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵

 

چو من از هجر آن لیلی لب شیرین دهن میرم

به درد محنت مجنون و داغ کوه کن میرم

ز شوق عارضش در پای شمع انجمن سوزم

به یاد قامتش در سایهٔ سرو چمن میرم

به شکر خنده ی او جان شیرین دادم و زان به

[...]

رفیق اصفهانی
 
 
sunny dark_mode