گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۳

 

چو نی از ناله بیشم قصه هجران فرو ریزد

دلم گردد ز غم خون خونم از مژگان فرو ریزد

ملایک بس که می گریند شبها از فغان من

عجب نبود که چون ابر از فلک باران فرو ریزد

ز بس دامنکشان بر کشتگان خود گذشت آن گل

[...]

جامی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴

 

چو گریم بی تو اشگم از بن مژگان فرو ریزد

که چون خیزم ز جا سیلابم از دامان فرو ریزد

پذیرد طرح کاخ عشرتم دوران مگر روزی

کز آهم این نیلوفری ایوان فرو ریزد

نیامد آن سوار کج کله در مجلس رندان

[...]

محتشم کاشانی
 
 
sunny dark_mode