×
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۷
خلاف سرو را روزی خرامان سوی بستان آی
دهان چون غنچه بگشای و چو گلبن در گلستان آی
دمادم حوریان از خلد رضوان میفرستندت
که ای حوری انسانی دمی در باغ رضوان آی
گرت اندیشه میباشد ز بدگویان بی معنی
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵۹
که گفت ای سرو سیمینتن به طرف باغ و بستان آی
گل افشان کن زرخسار و بتاراج گلستان آی
غلامت تا شود غلمان بهشتی را مشرف کن
برای خجلت حوران بطوف باغ رضوان آی
گرت از چشم بدبینان گزندی پیش میآید
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸۲
تو شمع محفل انسی شب آمد در شبستان آی
گلی بر بلبلان رحمی کن و سوی گلستان آی
کنار از ما چه میگیری که تو آلودهدامانی
تو دریایی چه اندیشی بزن موجی به دامان آی
شکستی عهد و پیمانم زدی با غیر پیمانه
[...]