گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱

 

بهار و باغ با ترکان گل رخسار خوش باشد

شراب تلخ با خوبان شیرین کار خوش باشد

برون شهر، با یاران، شب مهتاب در صحرا

قدح در دست و مطرب مست و ساقی یار خوش باشد

میان باغ و طرف جوی و پای سرو و پیش گل

[...]

اوحدی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۶

 

نگارا وقت آن آمد که گل بر بار خوش باشد

کنار سبزه و مطرب به روی یار خوش باشد

میان باغ با ساغر رقیبان برکنار از من

به روی دوست بنشستن که گل بی خار خوش باشد

تو با ذوق و تماشا در میان باغ با یاران

[...]

جهان ملک خاتون
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱

 

بشوق آن گل عارض، مرا با خار خوش باشد

بیاد لعل او، با اشک چون گلنار خوش باشد

بتن هر رگ مرا شاخ گلی گردیده از داغت

اگر داری دماغ سیر این گلزار، خوش باشد

گرفت از عارض او پرده، زو صر صر آهم

[...]

واعظ قزوینی
 
 
sunny dark_mode