عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۵) حکایت مرد ترسا که مسلمان شد
مخنّث وار رفتن ره نکو نیست
که هر رعنا مزاجی مرد او نیست
عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۶) حکایت بهلول
وگر خواهید کُشت او را نکو نیست
بجای او منم این کار او نیست
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۶) حکایت امیرالمؤمنین عمرخطاب رضی الله عنه با جوان عاشق
اگر تو میکُشی خود را نکو نیست
که این کشتن نکو جز کارِ او نیست
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۲۴) حکایت جوان نمک فروش که بر ایاز عاشق شد
بدل با خویش گفت این حدِّ او نیست
که عشق و مال با شرکت نکو نیست
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۶) حکایت پیر خالو سرخسی
مرا این گر نکو و گر نکو نیست
دمی از ننگ خود پروای او نیست
عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
بزرگان را رخی پر اشک خونیست
چه جای خرده گیران کنونیست
عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید
مرا جز اهل وحدت گفتگو نیست
که گفت دیگرانم همچو او نیست
عطار » مظهر » بخش ۳ - در اشاره به کتب و تألیفات خود فرماید
مرا از بحر عشقش یک دو جو نیست
که پیشم بحر نادان چون سبو نیست
عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید
امیرمؤمنان را دین چو تو نیست
ویا چون حنبل و شافع نکو نیست
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۹ - بخشیدن برکت و یمن، فرزند یمینالدین مبارک را، ازین پند نامه میمون، تا در نقش این پند فرو شود، و از بند نفس بیرون آید!
مبین کز منعمت در معده جونیست
که جان بازی بنان خواهی گرو نیست
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۱۶ - نصیحت کردن شاپور به خسرو و دلالت کردن او را به شکر
مگو کاین تلخ از شیرین نکو نیست
که عیب از بخت بدخویست زو نیست
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۵ - در دست از دهن باز داشتن زنان مصر و زبان طعن بر زلیخا کشیدن و به تیغ غیرت عشق دست و زبان ایشان بریدن
همانا پیش چشم او نکو نیست
ازان رو خاطرش را میل او نیست
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۴ - در ستایش معرفت و مقام عشق
کسی کش دیده بر خم یا سبو نیست
و را در وحدت می گفتگو نیست
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۵ - در ستایش پنهان نمودن راز نهانی که آسایش دو جهانیست
ولیکن چون مرا آن طبع و خو نیست
اگر حرف بدی گویم نکو نیست
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۸ - در بیان وصل و هجران نکویان و رفتن شیرین به تماشای بیستون
چه غم گر عشق داور پرده رو نیست
که خورشید است و چشم بد بر او نیست
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - قضا و قدر
ز دریا یک دم آبم در سبو نیست
سر و کارم بجز با آبرو نیست
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۵۵ - شهود المجمل فی المفصل
در اینجا جای حرف و گفتگو نیست
مقام اعراض از ما باو نیست