فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
کند نفرین بر آن سال و مه شوم
که دوری دادش از آرام و از بوم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
که چونین روسپی خیزد از آن بوم
ز بی شرمی و شوخی بر جهان شوم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمسالدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز
صلیب زنگ را بر تارک روم
به دندان ظفر خائیده چون موم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان
نگینش گر نهد یک نقش بر موم
خراج از چین ستاند جزیت از روم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱ - در پژوهش این کتاب
ز تاریخ کهنسالان آن بوم
مرا این گنجنامه گشت معلوم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۲ - به خشم رفتن خسرو از پیش شیرین و رفتن به روم و پیوند او با مریم
عظیم آمد چو گشت آن حال معلوم
عظیمالروم را آن فال در روم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
مَزن شمشیر بر شیرینِ مظلوم
تو را آن بس که راندی نیزه بر روم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد
به پیشه دست بوسندش همه روم
به تیشه سنگ خارا را کند موم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد
چنان از هم درید اندام آن بوم
که میشد زیر زخمش سنگ چون موم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۵ - شنیدن خسرو از اوصاف شِکر خانمِ اسپهانی (اصفهانی)
فرود آمد به نزهتگاه آن بوم
سوادی دید بیش از کشور روم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۶ - تنها ماندن شیرین و زاری کردن وی
به آب دیدهٔ طفلان محروم
به سوز سینهٔ پیران مظلوم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۹ - پاسخ دادن شیرین خسرو را
مزن شمشیر بر شیرین مظلوم
تو را آن بس که بردی نیزه در روم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۲ - پاسخ خسرو شیرین را
همه دانندگان را هست معلوم
که باشد مستحق پیوسته محروم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۹ - گفتن چهل قصه از کلیله و دمنه با چهل نکته
رها کن کاین حمال محروم
نسازد با خرد چون زاغ با بوم
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت فاروق رضی الله عنه
چو آهن گشت از صلبی او موم
گشاده کرد قفل رومی روم
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۱) حکایت سرپاتک هندی
حکیمش گفت هست از نفس معلوم
که مارست و سگست و خوک آن شوم
عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۳) مناظرۀ عیسی علیه السلام با دنیا
چو حرفی چند گفت آن پاکِ معصوم
بگردانید روی از دنیی شوم
عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۸) حکایت بزرجمهر با انوشیروان
معمایی فرستادند از روم
که گر آنجا کنند این راز معلوم
عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۱) حکایت پسر هارون الرشید
چو سنگ از مرگ خواهد گشت چون موم
بباید کرد زود این حال معلوم