گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

دل اندر مهر آن بت‌روی بندم

هر آنچه او پسندد من پسندم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

چرا من خویشتن را بد پسندم

بهانه زان بدی بر بخت بندم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان

 

که شش ماه است تا من دردمندم

منم بسته که بیماریست بندم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد

 

کجا من نیز همچون تو نژندم

نژندی خویشتن را کی پسندم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس

 

به دست خویش چاه خویش کندم

امید دل به چاه اندر فگندم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل

 

دریغا مردی و نام بلندم

کمان و تیر و شمشیر و کمندم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۶

 

نذونی ای فلک که مستمندم

وامو پر بد مکه که دردمندم

بیک گردش که میکردی ببینی

چو رشته مو بسامانت ببندم

باباطاهر
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۳ - عذر انگیزی در نظم کتاب

 

به تندی گفتم ای بخت بلندم

نه تو قصابی و من گوسپندم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او

 

کمر زرین بود چون با تو بندم

دهن شیرین شود چون با تو خندم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۴ - سرود گفتن نکیسا از زبان شیرین

 

بر آنکس چون دهان پسته خندم

که جز تو پسته بگشاید ز قندم

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۶ - سرود گفتن نیکسا از زبان شیرین

 

سر زلفت به گیسو باز بندم

گهی گریم ز عشقت گاه خندم

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۸) مناظرۀ شیخ ابوسعید با صوفی و سگ

 

شدم ایمن کزو نبود گزندم

چه دانستم که سوزد بند بندم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۸) حکایت سلطان محمود با ایاز

 

غلامش گفت ای شاه بلندم

شکاری حاصل آمد از کمندم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۱) حکایت بچّۀ ابلیس با آدم و حوّا علیه السلام

 

چو خود را در درون او فکندم

شود فرزند آدم مُستمندم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

چو شمع از عشق هر دم باز خندم

به پیش چشم برقع باز بندم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۳) حکایت آن مرد که از اویس سؤال کرد

 

هزاران بندِ چوبین برفکندم

کنون از بندِ زرّینست بندم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

اگر چون صبح برگردون بخندم

ز پسته راه بر گردون ببندم

عطار
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode