فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۶ - پاسخ فرستادن ویرو پیش موبد
اگر عقلت مرا نیکو بسنجد
بداند کاین سخن در من نکنجد
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
مگو چیزی که در دانش نگنجد
خرد او را به یک جو بر نسنجد
عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهینامه » ابیات برگزیدهٔ از روایت دوم دیباچۀ الهی نامه از روی نسخههای دیگر
زهی وحدت که موئی در نگنجد
در آن وحدت جهان موئی نسنجد
عطار » بلبل نامه » بخش ۱۸ - تمثیل آوردن بلبل منصور و اناالحق گفتن او را در حالت عشق
سبوی آب در دریا چه سنجد
ولی درکوزهٔ کوچک نگنجد
عطار » اسرارنامه » بخش اول » بخش ۱ - المقالة الاولی فی التوحید
زهی وحدت که مویی درنگنجد
در آن وحدت جهان مویی نسنجد
عطار » هیلاج نامه » بخش ۶۰ - اسرارگفتن عبدالسلام درحضور منصور
حقیقت کفر کی با دین بگنجد
مر این عاقل بیک موئی نسنجد
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۴ - در تفسیر وَلَقَدکَرَّمنا بَنی آدَمَ وَحَمَّلنا هُم فی البَرِّ وَالبَحر فرماید
درون کعبه این سرّ درنگنجد
فلک اینجا به یک کنجد نسنجد
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۸ - در جواب دادن ابلیس در اعیان فرماید
بجز تو هیچ چیزی درنگنجد
همه پیشم به جو سنگی نسنجد
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۲ - در صفت جان و اثبات توحید کل فرماید
خوشا آن دم که آدم در نگنجد
جهان موئی در آن لحظه نسنجد
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۳ - در صفت ره یافتن و می عشق خوردن و جانان دیدن به تحقیق گوید
بجز من هیچ در پیشش نگنجد
دو عالم نزد او موئی نسنجد
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۱ - در نمودار سرّ اعیان کل فرماید
در آن دم هشت جنت در نگنجد
همه کون و مکان موئی نسنجد
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۳ - در بیرون کردن جبرئیل علیه السلام حضرت آدم صفی را از بهشت ونصیحت کردن جبرئیل اورا فرماید
تو ز آنجائی که هیچی در نگنجد
ملک آنجا بیک حبه نسنجد
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۳ - در بیرون کردن جبرئیل علیه السلام حضرت آدم صفی را از بهشت ونصیحت کردن جبرئیل اورا فرماید
دی این دم هیچ غیری در نگنجد
جهان دو بیک ذرّهٔ نسنجد
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۰ - در جواب دادن حسین منصور بایزید را قدّس اللّه روحهما فرماید
خیال بد چو در پیشش نگنجد
بجز شه هیچ درخاطر نسنجد
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۶ - در خطاب هاتف غیب پاکباز را و درد او را استماله کردن و دلخوشی فرماید
زر قلبت بنقد اینجا نگنجد
ترازودار غش اینجا نسنجد
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۲ - در آگاهی دادن دل در عین منزل و او از آن عاشق بودن فرماید
از آن موئی در این معنی نگنجد
دل و جان نزد شرعت خود چه سنجد
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
تویی در پیش ذات تو نگنجد
دو عالم نزد تو مویی نسنجد
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۲
بگویم خفیه تا خواجه نرنجد
که آن دلبر همی در بر نگنجد
ز مستی من ترازو را شکستم
ترازو کان گوهر را نسنجد
بتان را جمله زو بدرید سربند
[...]