گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۸ - آگهی خسرو از مرگ بهرام چوبین

 

که تا بر ما زمانه چوب‌زن بود

فلک چوبک‌زن چوبینه‌تن بود

نظامی
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » آغاز کتاب

 

محمد نیز کو مقصود کن بود

شب معراج سلطان سخن بود

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۲) حکایت ابرهیم علیه السلام با نمرود

 

اگرچه ازتکبّر پیل تن بود

ولی یک پشّه او را راه زن بود

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۳) حکایت آن مرد که از اویس سؤال کرد

 

ترا سی سال بُت گور و کفن بود

که در راه خدایت راه زن بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۷ - در فضیلت امیرالمؤمنین حسن علیه السلام

 

امامی کو امامت را حسن بود

حسن آمد که جمله حسن ظن بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۶ - آغاز داستان

 

سر زلفش کمند جان و تن بود

لب لعلش بلای مرد و زن بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

از آن چاهش که در زیر ذقن بود

چو یوسف عقل خونین پیرهن بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه

 

چنان دل از خطش بیخویشتن بود

که گفتی خطّ او برخون من بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۳ - دفن کردن گل دایه را و رفتن با خسرو به روم

 

چنین گفت آنکه او پیر کهن بود

جوان بختی که جانش پر سخن بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۴ - رفتن خسرو و گل بباغ

 

همی چندان که بالای چمن بود

چنار و سرو و بید و نارون بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۹ - در صفت چنگ

 

اگرچه پشت خم داشت و کهن بود

ولیکن سخت پیری خوش سخن بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۱ - در صفت نی

 

چه گر از لاغری بی بیخ و بن بود

ولکین لعبتی شیرین سخن بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۲ - از سر گرفتن قصّه

 

دُری زان هر یکی را در دهن بود

که روشن تر ز شمع انجمن بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۷ - باز رفتن بسر قصّه

 

همه کشور تهی از مرد و زن بود

که هر هفته ز دشمن تاختن بود

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۷۱ - در خاتمت کتاب گوید

 

اگرچه رابعه صد تهمتن بود

ولیک او ثانی آن شیر زن بود

عطار
 

عطار » مظهر » بخش ۵ - در تمثیل عیاران بغداد و خراسان فرماید

 

در آن عصر او دومه میریمن بود

به سالی او دو ساعت پیش زن بود

عطار
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۶ - از جواب نامهٔ شیرین به خسرو

 

دران پرسش که از یار کهن بود

فراوان ز آرزومندی سخن بود

امیرخسرو دهلوی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١ - کارنامه

 

بزرگی کاتفاق مرد و زن بود

که خلق او چو نام او حسن بود

ابن یمین
 
 
۱
۲
sunny dark_mode