گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین

 

بدانجا رفته هر کس خرّمی را.

چو دیبا کرده کیمُخْتِ زَمی را.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

عطار » اسرارنامه » بخش اول » بخش ۱ - المقالة الاولی فی التوحید

 

ز کفک و خون برآرد آدمی را

ز کاف و نون فلک را و زمی را

عطار
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۲۵ - شیرین و فرهاد

 

که یابد خسته چون نامحرمی را

بجان لرزان به بیند بیغمی را

عرفی
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۵۶ - آمدن رام در کوه رک مونک

 

فزاید در دل و جان بی غمی را

نشاط و سور بخشد ماتمی را

ملا مسیح
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۰۸ - الرحمه و هو الامتنانیه و الوجودیه

 

کند بل منجذب دریا نمی را

به بخشد حق بآهی عالمی را

صفی علیشاه
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۰۷ - خودی دادم ز خود نامحرمی را

 

خودی دادم ز خود نامحرمی را

گشادم در گل او زمزمی را

بده آن نالهء گرمی که از وی

بسوزم جز غم دین هر غمی را

اقبال لاهوری
 
 
sunny dark_mode