×
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵
دلم بی عشق تو یک دم نماند
چه میگویم که جانم هم نماند
چو با زلفت نهم صد کار برهم
یکی چون زلف تو بر هم نماند
واگر صد توبهٔ محکم بیارم
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش شانزدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
به یک دم ماندهای، چون دم نماند
نمانی هیچ و هیچت هم نماند
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۳ - در مناجات کردن شیطان با حق و یاری خواستن او در بیرون آوردن آدم (ع) از بهشت
اگر جان رهبر آید غم نماند
وجود عالمت این دم نماند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۵ - در صفات آیینۀ دل و کشف اسرار حقیقت در نمود صور فرماید
بجز خورشید در عالم نماند
وجود اندر دم آدم نماند