گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۹ - نامهٔ نهم در شرح زارى نمودن

 

بدین چاره رهانیدم قلم را

نبشتم قصهٔ جان دژم را

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار

 

خروش آمد ز دز رویینه خم را

درای و نای و کوس و گاودم را

فخرالدین اسعد گرگانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱ - در پژوهش این کتاب

 

چو سرو از راستی بر زد علم را

ندید اندر خزان تاراج غم را

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - دیدن خسرو شیرین را در چشمه سار

 

به هر شهری فرستاد آن درم را

بشورانید از آن شاه عجم را

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۷ - رفتن خسرو سوی قصر شیرین به بهانهٔ شکار

 

چو عالم برزد آن زرین‌علم را

کز او تاراج باشد خیل غم را

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۰ - زفاف خسرو و شیرین

 

خوش آمد این سخن شاه عجم را

بگفتا هست فرمان آن صنم را

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۰ - زفاف خسرو و شیرین

 

غم از زنگی بگرداند علم را

نداند هیچ زنگی نام غم را

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۱ - صفت شیرویه و انجام کار خسرو

 

به دانایی ز دل پرداز غم را

که غم‌ غم را کشد چون ریگ نم را

نظامی
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت فاروق رضی الله عنه

 

چو در دربست جاویدان ستم را

گشاد از عدل خود ملک عجم را

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۱) حکایت سلطان محمود در شکار کردن

 

بمشتی مُلک پُر کردن شکم را

جَوی انگاشتن ملک و حشم را

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۱) حکایت آن مرد که بر مکتب گذر کرد

 

اگر محمود اخبار عجم را

بداد آن پیل واری سه درم را

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل

 

چو آینده چنان دید آن صنم را

زغم دربسته کرد آن لحظه دم را

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۳ - آگاهی یافتن شاه اسپاهان از بردن هرمز گل را

 

ندانم تا چه دم داد آهنم را

که گل برداشت چون بادی قدم را

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه

 

مگر بایست آن سیمین صنم را

که لختی کم کند زلف بخم را

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۵ - رزم خسرو با شاپور

 

نماند آرام آن خیل و حشم را

نگونساری پدید آمد علم را

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۹ - سپری شدن کار خسرو

 

دریده پیرهن، خیل وحشم را

فگنده سر نگون چتر و علم را

عطار
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode