فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱ - نامه نوشتن دایه نزد شهرو و کس فرستادن شهرو به صلب ویس
چنان بنگاشت آن زیبا صنم را،
که نقاشانِ چین باغِ ارم را.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۱ - آگاهى یافتن موبد از قیصر روم و رفتن به جنگ
نگه دارم من آن جادو صنم را
چو دارد مردم سفله درم را
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۹ - نامهٔ نهم در شرح زارى نمودن
بدین چاره رهانیدم قلم را
نبشتم قصهٔ جان دژم را
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار
خروش آمد ز دز رویینه خم را
درای و نای و کوس و گاودم را
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸ - ستایش اتابک اعظم شمسالدین ابوجعفر محمدبن ایلدگز
طراز آفرین بستم قلم را
زدم بر نام شاهنشه رقم را
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱ - در پژوهش این کتاب
چو سرو از راستی بر زد علم را
ندید اندر خزان تاراج غم را
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - دیدن خسرو شیرین را در چشمه سار
به هر شهری فرستاد آن درم را
بشورانید از آن شاه عجم را
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۷ - رفتن خسرو سوی قصر شیرین به بهانهٔ شکار
چو عالم برزد آن زرینعلم را
کز او تاراج باشد خیل غم را
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۰ - زفاف خسرو و شیرین
خوش آمد این سخن شاه عجم را
بگفتا هست فرمان آن صنم را
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۰ - زفاف خسرو و شیرین
غم از زنگی بگرداند علم را
نداند هیچ زنگی نام غم را
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۱ - صفت شیرویه و انجام کار خسرو
به دانایی ز دل پرداز غم را
که غم غم را کشد چون ریگ نم را
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت فاروق رضی الله عنه
چو در دربست جاویدان ستم را
گشاد از عدل خود ملک عجم را
عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۱) حکایت سلطان محمود در شکار کردن
بمشتی مُلک پُر کردن شکم را
جَوی انگاشتن ملک و حشم را
عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۱) حکایت آن مرد که بر مکتب گذر کرد
اگر محمود اخبار عجم را
بداد آن پیل واری سه درم را
عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل
چو آینده چنان دید آن صنم را
زغم دربسته کرد آن لحظه دم را
عطار » خسرونامه » بخش ۴۳ - آگاهی یافتن شاه اسپاهان از بردن هرمز گل را
ندانم تا چه دم داد آهنم را
که گل برداشت چون بادی قدم را
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹ - در معانی ما رَأَیْتُ شَیْئاً اِلّا رَأَیْتُ اللّهَ فیهِ فرماید
خدا را یافتم عین قلم را
که پیوسته وجودم در عدم را