گنجور

عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۱۱) حکایت ابرهیم علیه السلام

 

بهشتی گشت دوزخ از دل او

زهی خِلّت که آمد حاصل او

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

بمانده بی کلیدی مشکل او

جگر تفته ز ره رفته دل او

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۰

 

نباشد غیر حق اندر دل او

مقام قرب وحدت منزل او

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

نهادی گنج خود اندر دل او

دمیده از دم خود در گل او

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۵ - جواب دادن منصور شبلی را

 

چو من واصل شود در جزو و کل او

کشد چون من بکلی عین ذل او

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۱ - در عین العیان توحید گوید

 

از آن جام است خورده در ازل او

که هرگز می نه بیند بی خلل او

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۱ - در نمودار سرّ اعیان کل فرماید

 

حسد دارد بسی در جان و دل او

از آن گشته است اینجاگه خجل او

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۷ - حکایت

 

بهمّت جان کند با دِل بَدَل او

نیابد هیچ اینجاگه خلل او

عطار
 

وحشی بافقی » ناظر و منظور » سر آغاز

 

نهادی گنج اسما در دل او

ز لطفت رست این گل از گل او

وحشی بافقی
 

نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۸ - ادامه

 

ندیده چشم بد روی گل او

قفس نشنیده بانگ بلبل او

نوعی خبوشانی
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۷۵ - دگر پاکیزه کن آب و گل او

 

دگر پاکیزه کن آب و گل او

جهانی آفرین اندر دل او

هوا تیز و بدامانش دو صد چاک

بیندیش از چراغ بسمل او

اقبال لاهوری
 
 
sunny dark_mode