گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى

 

همی بایدش درد دل نهفتن

نیارد راز خود با کس بگفتن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین

 

که دل دارد کنامش را شکفتن

که یارد بچگانش را گرفتن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۶ - پاسخ فرستادن ویرو پیش موبد

 

سخنها کان مرا بایست گفتن

به نام خویش و نام تو نهفتن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

گناهِ بوده بر مردم نهفتن

بسی نیکوتر از نابوده گفتن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۵ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

به خواهش باد را نتوان گرفتن

فروغ خور به گل نتوان نهفتن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۸ - آگاه شدن موبد از گنج بردن رامین با ویس

 

نیارست ایچ کس او را بگفتن

همه کس رای دید آن را نهفتن

فخرالدین اسعد گرگانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مسمط در مدح شاه ابوالخلیل جعفر

 

جهان او داند از خصمان گرفتن

دل افروز آمدن پیروز رفتن

از او نارد دل خصمان شگفتن

وزو گیرد گل دولت شکفتن

دل دشمن بتیر درد سفتن

[...]

قطران تبریزی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۴ - بر تخت نشستن خسرو به مدائن برای بار دوم

 

کجا آن عیش و آن شب‌ها نخفتن

همه شب تا سحر افسانه گفتن

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

درآمد مرد اعرابی بگفتن

کز اینجا تا کجا خواهید رفتن

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۸) سؤال کردن سائل از مجنون

 

رفیقش گفت چندین شعر گفتن

شبانروزیت نه خوردن نه خفتن

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۱) حکایت آن مرد که بر مکتب گذر کرد

 

بترک نان خورش بایست گفتن

که تا چون سگ نبایستیت رفتن

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۲) گفتار مرد خدای پرست

 

ترا تا چند ازین باریک گفتن

که می‌باید ترا با ریگ رُفتن

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۳۶ - جواب دادن هدهد بلبل را و اجازت دادن بلبل را

 

سخن نونو چو گل یابد شکفتن

نه چون بلبل حکایت بازگفتن

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش اول » بخش ۱ - المقالة الاولی فی التوحید

 

زهی شدت که در حجت گرفتن

نه برگ خامشی نه روی گفتن

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل

 

چرا چندین سخن بایست گفتن ؟

چو زیر خاک می‌بایست خفتن

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۹ - گفتار در رخصت دادن دایه گلرخ را در عشق هرمز و حیله ساختن

 

چو گل زین کار بتوانی شکفتن

بگل خورشید نتوانی نهفتن

عطار
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode