گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۴

 

ز تو ای چرخ نیلی رنگ دارم

هزاران سان عنا و درد جامع

نه تنها از تو بل کز هر چه جز تست

به من بر هست همچون سیف قاطع

مرا زان مرد نشناسی تو زنهار

[...]

سنایی
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۷ - در مدح رکن الدین صاعد

 

زهی حکم تو چون شمشیر قاطع

زهی رای تو چون خورشید ساطع

امام شرق رکن الدین صاعد

که هستی در فنون علم بارع

کمینه سایه تو چرخ ازرق

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

بمویی چند چون خفاش قانع

ز کوری عمر شیرین کرده ضایع

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل

 

یکی در عشق رویت میزند تیغ

دگر یک را ز تو کاری بآمیع

عطار
 

عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۲۳ - در تحقیق و بیان ارواح خاص الخاص

 

شود از جاه ایشان فتنه‌ها دفع

بیابد امتان از جودشان جمع

عطار
 

سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۱۰

 

نمیرد گر بمیرد نیکنامی

که در خیلش بود قائم مقامی

چو در مجلس چراغی هست اگر شمع

بمیرد، همچنان روشن بود جمع

سعدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ٣ - ترجیع بند تهنیت عید و مدح امیر توکال قتلغ

 

مه عید از افق چون گشت طالع

مکن اوقات خویش ای دوست ضایع

بنقد امروز عشرت کن که فردا

که داند تا چه خواهد گشت واقع

یقین میدان که سعد و نحس گیتی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١ - کارنامه

 

جوانی باشد او بس با تواضع

بصنعت ماهر اما بی تصنع

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١٠ - مثنوی دیگر

 

فتاده تا ابد سر مست و قانع

چشیده زین می پر شور و نافع

ابن یمین
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۶ - دیدن جمشید، خورشید را اندر خواب

 

بتی رعنا و کش، ماه مقنع

چو مه بر جبهه اکلیلش مرصع

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۰ - بازگشت جمشید به روم و دامادی او

 

نشست آن آفتاب شام رقع

به پیروزی در آن برج مرصع

سلمان ساوجی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۸ - قصه شکر اصفهانی

 

به بختت هر چه آن گردید طالع

کنندت باز با آن خیر راجع

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۵ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

چو برق از ظلمت شب گشت لامع

به خوبی و سعادت گشت طالع

سلیمی جرونی
 

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷

 

هزاران آفرین بر صنع صانع

که کرد از نور وظلمت نور جامع

منم مجموعه ارض و سموات

که روح قدسیم اصل تبایع

میان چار عنصر آفتاب است

[...]

کوهی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode