فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد
گُلاب و مُشک را در هم سِرِشتند.
وَز او بر پرنیان عهدی نِبِشتند؛
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو
تو گفتی جنگیان کارنده گشتند
همه در چشم و دل پولاد کشتند
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
به کوه غور ماهم را بکشتند
چنان کشته در اشکفتی بهشتند
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۰ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار اول
از آن مجمر چو آتش گرم گشتند
سپندی سوختند و در گذشتند
عطار » اسرارنامه » بخش اول » بخش ۱ - المقالة الاولی فی التوحید
ز چندان خلق کس آگه نگشتند
که چون پیدا شدند و چون گذشتند
عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل
چو بنوشتند و نامه درنوشتند
ز مشک و عنبرش مهری سرشتند
عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان
ز خون، شنگرف گفتی میسرشتند
همه شنگرف، اسبان مینوشتند
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲۶ - در صورت جان دادن و جانان دیدن فرماید
ز چندانی کسی آگه نگشتند
که چون پیدا شدند و چون گذشتند
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۵۳ - در صفت ره یافتن و می عشق خوردن و جانان دیدن به تحقیق گوید
طلبکار آمدند وبازگشتند
نمود سفل و علوی در نوشتند
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۳ - در بیرون کردن جبرئیل علیه السلام حضرت آدم صفی را از بهشت ونصیحت کردن جبرئیل اورا فرماید
که مردان ره از هرچه گذشتند
نه چون مرغان بیهش بازگشتند
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۱ - حکایت در ادب و عزّت نگاهداشتن در حضرت باری فرماید
ز خورد و خواب مردان در گذشتند
ره جانان بیک ره در نوشتند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳ - هم در صفات دل گوید و خطاب بنده حق را عزّ و جل
بسی رفتند و دیگر بازگشتند
بساط فرش دیگر در نوشتند
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید
چنانت عاشقان محبوس گشتند
که خود را هم بدست تو بکشتند
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » از ترکیبات » شمارهٔ ۲
زتو گر زشت و گر خوبت سرشتند
همان آید که دی برتو نوشتند
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۱ - عرض صحیفهٔ طولانی نصیحت، پیش ضمیر ملهم سلطان، که نسخهایست صحیح از لوح محفوظ حفظ الله تعالی عن التلویح السو
نه شه را از گل دیگر سرشتند
نه نعمت زان او تنها نوشتند
شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۲۷ - جواب
در آن روزی که گِلها میسرشتند
به دل در قصهٔ ایمان نوشتند
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۳۲ - در وصف صبح
به یک ساعت ز دریا در گذشتند
تو گفتی آب دریا درنوشتند
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۲۲ - آمدن رسولان پادشاهان اطراف غیر از مصر به خواستگاری زلیخا و تنگدل گشتن وی از نومیدی آن
رسولان زان تمنا در گذشتند
ز پیشش باد در کف بازگشتند
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۲۳ - فرستادن پدر زلیخا قاصدی به سوی عزیز مصر و عرض کردن زلیخا بر وی و قبول کردن وی آن را
همانا خاک او زانجا سرشتند
برات رزق او آنجا نوشتند
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۴۵ - فرستادن زلیخا دایه را به نزدیک یوسف علیه السلام و مطالبه مقصود کردن و ابا نمودن وی از آن
ز جان و دل گل و آبی سرشتند
در او شاخی ز باغ سدره کشتند