فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵ - گفتار اندر گرفتن سلطان شهر اصفهان را
صفاهان را نماندی خشت بر خشت
نکردی کس به صد سال اندر او کشت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۹ - بزم ساختن موبد در باغ و سرود گفتن رامشگر گوسان
می آسوده در مجلس همی گشت
رخ میخواره همچون می همی رشت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
چو رامین گرد مرز خویش برگشت
چنان آمد که بر گوراب بگذشت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین
پس آنگه خشمناک از دایه برگشت
به چشم دایه چون زندان شده دشت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۷ - نامهٔ هفتم اندر گریستن به جدایى و نالیدن به تنهایى
اگر صبرست، با من نیست همپشت
و گر بختست خود بختم مرا کشت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۱ - آشکار شدن رامین بر شاه موبد
یکی منزل زمین از مرو بگذشت
چو روز آمد دگر ره باز پس گشت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۱ - وفات کردن ویس
به گیتی بازکردم ای عجب پشت
شکست او پشت من آنگه مرا کشت
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۵
یکی برزیگرک نالان درین دشت
به خون دیدگان آلاله میکشت
همیکشت و همیگفت ای دریغا
بباید کشت و هشت و رفت ازین دشت
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۶
خرم کوه و خرم صحرا خرم دشت
خرم آنانکه این آلالیان کشت
بسی هند و بسی شند و بسی یند
همان کوه و همان صحرا همان دشت
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷
بهار آیو به صحرا و در و دشت
جوانی هم بهاری بود و بگذشت
سر قبر جوانان لاله رویه
دمی که گلرخان آیند به گلگشت
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۶ - نظامی گشنیز خورد
نظامی در خراسان خورد گشنیز
که تا گشتش رسن تابی فرامشت
به شهر خویش گوئی خویشتن را
نماید کان چه . . . ونست آن به انگشت
به . . . ون در برد باید سو کمان را
[...]
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۸ - حکایت کردن شاپور از شیرین و شبدیز
به فرمانی که خواهد خلق را کشت
به دستش ده قلم یعنی ده انگشت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - دیدن خسرو شیرین را در چشمه سار
فسونگر مار را نگرفته در مشت
گمان بردی که مار افسای را کشت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۹ - مجلس بزم خسرو و باز آمدن شاپور
به باغ مشعله دهقان انگشت
بنفشه میدرود و لاله میکِشت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۴ - گریختن خسرو از بهرام چوبین
به رایی لشگری را بشکنی پشت
به شمشیری یکی تا ده توان کشت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۴ - گریختن خسرو از بهرام چوبین
به هر کس نامهای پوشیده بنوشت
بر ایشان کرد نقش خوب را زشت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۱ - مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او
نمود اندر هزیمت شاه را پشت
به گوگردِ سفید آتش همی کُشت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۶ - وصیت کردن مهینبانو شیرین را
بزن تیری بدین کوژ کمانپشت
که چندین پشت بر پشت تو را کشت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۸ - آگهی خسرو از مرگ بهرام چوبین
مگس بر خوان حلوا کی کند پشت
به انجیری غُرابی چون توان کشت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۸ - آگهی خسرو از مرگ بهرام چوبین
تو را حرفی به صد تزویر در مشت
منه بر حرف کس بیهوده انگشت