گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

چو خورشید فلک در باختر شد

چو روی عاشقان همرنگ زر شد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۰ - آگاهى یافتن ویرو از بردن شاه ویس را

 

اگرچه کان سیمین بی گهر شد

ز گوهر چشم او کان دگر شد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او

 

رمیده صید لختی رام‌تر شد

وزان تندی و بد سازی دگر شد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم

 

تن نالانش از شادی دگر شد

تو گفتی مرده بود او جانور شد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۸ - رسیدن رامین به مرو نزد ویس

 

درخت شادکامی بارور شد

همان بخت ستمگر دادگر شد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۵ - رفتن رامین به کهندز به مکر

 

هوا از قعر دریا تیره‌تر شد

فلک چون قعر دریا پُر گهر شد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى

 

چو رامین دادجوی و دادگر شد

جهان از خفتگان آسوده‌تر شد

فخرالدین اسعد گرگانی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰

 

چو خورشید جمالت جلوه‌گر شد

چو ذره هر دو عالم مختصر شد

ز هر ذره چو صد خورشید می‌تافت

همه عالم به زیر سایه در شد

چو خورشید از رخ تو ذره‌ای یافت

[...]

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

بسی با عقل خود زیر و زبر شد

ولی هر لحظه عشقش گرمتر شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

بسی کور از دعایش دیده ور شد

بسی مفلوج عاجز ره سپر شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۶) حکایت یوسف و ابن یامین علیهما السلام

 

چو از یعقوب یوسف را خبر شد

بیکره برقعش از اشک تر شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد

 

چو آن سرهنگ را حالی خبر شد

نمی‌گویم بپای اما بسر شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۱) حکایت عزرائیل و سلیمان علیهما السلام و آن مرد

 

چو او را دید از پیشش بدر شد

جوان از بیمِ او زیر و زبر شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۵) حکایت پسر صاحب جمال و عاشق شوریده حال

 

چو از اندازه باران بیشتر شد

همی هر کس بزیر جامه در شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۶) حکایت بهلول

 

چو سنگی سختش آخر کارگر شد

دلش ازدرد آن زیر و زبر شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۱۳) مناجاة دیوانه با حق تعالی

 

اگر یک ذره دولت کارگر شد

به سوی آفتابت راهبر شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۱) حکایت پسر هارون الرشید

 

ز سر در درد هارون تازه‌تر شد

ز حیرت هر دم از نوعی دگر شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

چو زلفش دلربائی حلقه‌ور شد

بهر یک حلقه صد جان در کمر شد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

چو تیر غمزهٔ او کارگر شد

ز سهمش رمح و زو پین در کمر شد

عطار
 
 
۱
۲
۳
۸
sunny dark_mode