×
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
بگفت این وز پیش شه بدر رفت
بپای آمد، بخدمت چون بسر رفت
عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
بگفت این و بدان دهلیز در رفت
برِ آن سرو قد سیمبر رفت
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۴
رقیب از کوی آن دهقان پسر رفت
بیا ساقی، که مرک از ده بدر رفت
بده جام می صافی که از دل
غبار غم بصد خون جگر رفت
زرشک حال خورشید از شفق پرس
[...]
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - داستان سرکوبی و قتل ججهار سنکهه بندئله به سرداری اورنگ زیب پسر شاه جهان که بعد از وی بسلطنت نشست
همین با او پسر زانجا بدر رفت
دو گامی صید بسمل پیشتر رفت
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - قضا و قدر
پدر را گر ستم شد کان پسر رفت
ولی او را ستم بیش از پدر رفت
فایز » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۱
خداوندا جوانیم به سر رفت
درخت شادکامی بی ثمر رفت
درخت شادکامی عمر فایز
سر شام آمد و بانگ سحر رفت
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » دوبیتیها » شمارهٔ ۳۵
خداوندا جوانیم بسر رفت
درخت شادکامی بی ثمر رفت
درخت شادکامی عمر فایز
سرشام آمد و بانگ سحر رفت
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۸۴ - آزادی بحر
بطی می گفت بحر آزاد گردید
چنین فرمان ز دیوان خضر رفت
نهنگی گفت رو هر جا که خواهی
ولی از ما نباید بی خبر رفت
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۲ - بچهٔ ترس
ز نزدیک کلاغ آنسان بدر رفت
که گفتی نوک تیرش در جگر رفت