گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام

 

ز عمری هر کسی چون گاو و خر بود

همه چشمی و گوشی کور و کر بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرل‌بک

 

کدامین پادشه را این هنر بود

که نز رنج و نه از مرگش حذر بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

سخن آنجا به شمشیر و تبر بود

همیدون بازی گردان به سر بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۶ - اندر صفت جنگ موبد و ویرو

 

برادر با برادر کینه‌ور بود

ز کینه دوست از دشمن بتر بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۱ - دیدن رامین ویس را و عاشق شدن بر وى

 

به دردش هر کسی خسته جگر بود

به زاری هر که دیدش زو بتر بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۲ - رسیدن شاه موبد به مرو با ویس و جشن عروسى

 

ز بس نقش وشی چون شوشتر بود

ز بس سرو سهی چون غاتفر بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس

 

به پیکر همچو ماه جانور بود

ولیکن با کلاه و با کمر بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان

 

ز هجرش هر کسی خسته جگر بود

وزیشان شاه رامین خسته‌تر بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد

 

وزیشان زرد را مادر دگر بود

شنیده‌ستم که او هندو گهر بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۶ - نامه نوشتین رامین به ویس و بیزارى نمودن

 

بلای من ز دیدارت بتر بود

که با او نیم حان و بیم سر بود

فخرالدین اسعد گرگانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۳ - آغاز عشق فرهاد

 

از او تا چارپایان دورتر بود

ز شیر آوردن او را درد سر بود

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۵ - شنیدن خسرو از اوصاف شِکر خانمِ اسپهانی (اصفهانی)

 

ز شیرینی که آن شمع سحر بود

گمان افتاد او را کآن شکر بود

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۵ - شنیدن خسرو از اوصاف شِکر خانمِ اسپهانی (اصفهانی)

 

به خوش‌مغزی به از بادامِ تَر بود

به شیرین‌استخوانی نِی‌شکر بود

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۶ - تنها ماندن شیرین و زاری کردن وی

 

جهان از آفرینش بی‌خبر بود

مگر کآن شب جهان جای دگر بود

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۸ - بازگشتن خسرو از قصر شیرین

 

زبانش سر به‌سر تیر و تبر بود

یکایک عذرش از جرمش بتر بود

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۹ - آوردن خسرو شیرین را از قصر به مدائن

 

ز مفرش‌ها که پُر دیبا و زر بود

ز صد بگذر که پانصد بیشتر بود

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۲) حکایت شیخ گرگانی با گربه

 

نه استغفار او را هیچ اثر بود

نه در وی گربه را روی نظر بود

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۲) حکایت وزیر که پسر صاحب جمال داشت

 

وزیری را یکی زیبا پسر بود

که ماه از مهر او زیر و زبر بود

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۲) حکایت وزیر که پسر صاحب جمال داشت

 

پسر گر مردم چشم پدر بود

ولیکن کار آن عاشق دگر بود

عطار
 
 
۱
۲
۳
۶
sunny dark_mode