فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
به نزد دز چنان آمد که شب بود
شبش دیدار دلبر را سبب بود
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰
شبی کز زلف تو عالم چو شب بود
سر مویی نه طالب نه طلب بود
جهانی بود در عین عدم غرق
نه اسم حزن و نه اسم طرب بود
چنان در هیچ پنهان بود عالم
[...]
عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهینامه » فی نعت النبی صلی الله علیه و آله و صحبه و سلم
محمد کو سرافراز عرب بود
وجودش درِّ دریای طلب بود
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۲) حکایت شیخ گرگانی با گربه
ازو این که ترک ادب بود
ولی از احتیاجش این طلب بود
عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او
بنام آن سیم بر زَین العرب بود
دل آشوبی و دلبندی عجب بود
عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۷) حکایت اعرابی در حضرت نبوّت
در آن دم هر که آنجا از عرب بود
ز بهر آن کبوتر در عجب بود
عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان
ولی پیوسته خسرو در تعب بود
که از هر گلشن آنجا گل طلب بود
عطار » خسرونامه » بخش ۶۷ - باز رفتن بسر قصّه
شهنشاه و شراب و شمع و شب بود
گل شاهد شکر نی، شهد لب بود
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۳ - در ثنا گفتن پیر حضرت یوسف را علیه السلام و جان در باختن او در نظر یوسف فرماید
شبی کز زلف توعالم چو شب بود
سر موئی نه طالب نی طلب بود
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۵ - در یاد کردن آدم و ذرّیّۀ وی و بلا و مشقّت کشیدن از شیطان و شرف انسان فرماید
شبی کز لطف او عالم چو شب بود
سر موئی نه طالب نی طلب بود
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۰ - در صفت معشوق
سخن بود آنکه با موسی به شب بود
سخن بود آنکه عیسی را به لب بود
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۶۳ - در صفت ماهتابی
بدان خوبی شبی آیا چه شب بود
که چون معشوق نو عاشق طلب بود
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۴ - در شهادت ولی داور علی اکبر علیه السلام
اگر چه زویلان را تاب و تب بود
ولی افسوس کافزون تشنه لب بود
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۶۲ - حکایت ابوحمزه
سبوعی را که عنوان غضب بود
تو را شد فوز و رحمت وین عجب بود
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۳۲ - عبدالمذل
چو شد تن چاک مرگش در طلب بود
بجان خویش دشمن زین سبب بود
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۰۷ - الولی
مگر کز چشم بندیهای رب بود
که آنرا گنج و اینرا رنج و تب بود
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
بدورانی که هر روزیم شب بود
سراپای وجودم در طلب بود