گنجور

عبید زاکانی » عشاق‌نامه » بخش ۱۸ - حدیث گفتن قاصد با معشوق

 

اسیری کو تمنای تو دارد

سرش پیوسته سودای تو دارد

عبید زاکانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰

 

خوشا آن سر که سودای تو دارد

خوشا آندل که غوغای تو دارد

ملک غیرت برد افلاک حسرت

جنونی را که شیدای تو دارد

دلم در سر تمنای وصالت

[...]

فیض کاشانی
 
 
sunny dark_mode