گنجور

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۳

 

به عمری آخرم روزی وفا کن

به بوسی حاجتم روزی روا کن

جفا کن با من آری تا توانی

تو همچون روزگار آری جفا کن

به رنجم از تو رنجم را شفا باش

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۹۲ - در شکایت

 

من از تاثیر این گردنده گردون

بر این ساکن نیم یک لحظه ساکن

مرا گویی جهان اینست خوش باش

همی کوشم که خوش باشم ولیکن

انوری
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴ - آمرزش خواستن

 

دماغ دردمندم را دوا کن

دواش از خاک پای مصطفی کن

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۸ - کوه کندن فرهاد و زاری او

 

مراد بی‌مرادی را روا کن

امید ناامید‌ی را وفا کن

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۷ - نامه نبشتن پیغمبر به خسرو

 

ز طبع آتش پرستیدن جدا کن

بهشت شرع بین دوزخ رها کن

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۹ - اندرز و ختم کتاب

 

تو در بردار و دریا را رها کن

چراغ از قبله ترسا جدا کن

نظامی
 

عطار » اسرارنامه » بخش دوم » بخش ۲ - در صفت معراج رسول صلی الله علیه و سلم

 

امید جمله می‌دانی وفا کن

به لطفت جمله را حاجت روا کن

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

طلب‌کار خلاصی هم چو ما کن

رهایی بایدت‌، خود را رها کن

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۹ - الحکایه و التمثیل

 

خلیفهٔ زادهٔ گلخن رها کن

بگلشن شو گدا طبعی قضا کن

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۱۲ - الحکایه و التمثیل

 

به معنی باز جان را آشنا کن

سزای قرب دست پادشا کن

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش هفدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

بگفتندت چه کن چون کن چرا کن

هوا را میل کش کار خدا کن

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیست و یکم » بخش ۱ - المقاله الحادیه و العشرون

 

ز بهر خلق نیکویی رها کن

نکویی خاص از بهر خدا کن

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

خداوندا امید من وفا کن

دلم را از کرم حاجت روا کن

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۲ - سبب نظم كتاب

 

خموشی را بگویایی قضا کن

زبان بگشای و خاموشی رها کن

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

مرا بر چینهٔ خود آشنا کن

چو هادی گردم از دستم رهاکن

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه

 

مکن ای دایه، این تندی رها کن

بنرمی چارهٔ این مبتلا کن

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل

 

بعیش خوش، غم دل را قضا کن

میسوزی طلب، ماتم رها کن

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۸ - از سر گرفتن قصه

 

ببر این نامه و عزم سبا کن

ولی افسر بنه منصب رها کن

عطار
 
 
۱
۲
۳
۵
sunny dark_mode