گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین

 

یکی جشنِ نو آیین کرده بُد شاه

که بُد درخورْدِ آن دِیهیم و آن گاه.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین

 

نِشسته دَر میانِ مِهتَران، شاه؛

چنان کانْدر میانِ اختران، ماه.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین

 

بدین سان بود یک هفته شَهَنشاه.

به شادی و به رامِش گاه و بیگاه.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین

 

سَهی‌نام و سَهی‌بالا زنِ شاه!

تنَ ازْ سیم و لَبَ ازْ نوش و رُخَ ازْ ماه.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین

 

ز مُشکِ موی او مَرغول پنجاه

فرو هِشته ز فَرقَش تا کمرگاه.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد

 

همی گم کرد اَز دیدار من راه،

به روزِ پاکْ خورشید و به شَبْ ماه.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد

 

به شوهر بود شهرو را یکی شاه؛

بزرگ و نامور از کشورِ ماه.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۲ - دادن شهرو ویس را به ویرو و مراد نیافتن هر دو

 

بدانِستَ ازْ دلش مادر همانگاه،

که آمد دخترش را خامشیْ راه؛

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

به دست اندر گرفته نامهٔ شاه

ز بویش عنبرین گشته همه راه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

همی تا باز مرو آیی ازین راه

نیاسایی ز رفتن گاه و بیگاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

درودت باد شهرو از شهنشاه

ز داماد نکو بخت و نکوخواه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

چو شهرو خواند مشکین نامهٔ شاه

چنان شد کش نبود از گیتی آگاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

چو با لشکر بجنبد نامور شاه

من او را پیشرو باشم به هر راه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

بدین امّید مسپر دیگر این راه

که باشد دست امّید تو کوتاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

همی رفت و نبود او هیچ آگاه

که در پیشش همی راهست یا چاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

همی تا او ز مرو آمد سوی ماه

نیاسودی ز اندیشه دل شاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

همی گفتی چنین با خویشتن شاه

دو چشمش دیدبان گشته سوی راه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

چو زرد آمد چنین آشفته از راه

ز گرد راه شد پیش شهنشاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۳ - آمدن زرد پیش شهرو به رسولى

 

زمین ماه بادا تا یکی ماه

شده شمشیر و آتش را چراگاه

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۹۳
sunny dark_mode