ز اسرارش منوّر جان عاشق

که انور گشته زآن ایمان عاشق

ز سوز درد بی درمان عاشق

یگردون می رسد افغان عاشق

بآهی،بی تو،دوزخ را بسوزد

بیک دم آتش حرمان عاشق

ز آب چشم و خون دل بروید

[...]

بیا ای آرزوی جان عاشق

دوای درد بی درمان عاشق

کرام الکاتبین ننوشته حرفی

بجز عشق تو در دیوان عاشق

اگر فردا نه دیدار تو باشد

[...]

ولی بیرون بود ز امکان عاشق

که گوید ترک جانان جان عاشق

ز تب نالان شدی جانان عاشق

بلا گردان جانت جان عاشق

ز سوز نالهٔ عاشق گدازت

به گردون می‌رسد افغان عاشق

تب گرم تو عالم را سیه کرد

[...]