گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲ - گفتار اندر ستایش محمد مصطفى علیه السلام

 

سخن گویان از آن خیره بماندند

هنر جویان بدین جان برفشاندند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر

 

همه در رویِ او خیره بِماندَند.

به نام او را، خُجَسته ویس خوانْدَند.

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۵ - آگاه شدن ویرو از آمدن موبد بهر جنگ

 

به نامه هر یکی لشکر بخواندند

بسی دیگر ز هر کشور براندند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم

 

وزان پس همچنان دو مه بماندند

بجز خوشی و کام دل نراندند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۴ - رفتن رامین به همدان به جهت ویس

 

پس آنگه هر دو کام دل براندند

به شادی هفت مه با هم بماندند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۴ - رفتن رامین به همدان به جهت ویس

 

نگر تا کام دل چون خوش براندند

ز شادی ذره‌ای باقی نماندند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس

 

ترا در بند و در زندان نشاندند

مرا بیمار در گرگان بماندند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس

 

چو سیل فرقت از دیده براندند

به دست اندر همی گوهر فشاندند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل

 

پس آنگه نامداران را بخواندند

دگر ره در و گوهر برفشاندند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۵ - رفتن رامین به کهندز به مکر

 

کسان ویس با رامین بماندند

همانگه جنگیان را برنشاندند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى

 

مرو را پاک شاهنشاه خواندند

ز فر و داد او خیره بماندند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى

 

سه مه آذینها بسته بماندند

وزیشان روز و شب گوهر فشاندند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى

 

به شاهی سالیان با هم بماندند

به نیکی کام دل یکسر براندند

فخرالدین اسعد گرگانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۰ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار اول

 

کواکب را به دود آتش نشاندند

جنیبت را به دیگر دشت راندند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۷ - ترتیب کردن کوشک برای شیرین

 

کنیزانی کزو در رشک ماندند

به خلوت مرد بنا را بخواندند

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۷ - تمثیل موبد چهارم

 

در این اندیشه لختی قصه راندند

ورق نادیده حرفی چند خواندند

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

کسانی کز سخن دری فشاندند

بنام او را همی «مرحومه» خواندند

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

بصد سختیش در کشتی نشاندند

وزانجا در زمان کشتی براندند

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۶) حکایت یوسف و ابن یامین علیهما السلام

 

بسی خونابهٔ حسرت فشاندند

وزان حسرت بصد حیرت بماندند

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode