فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
چو خود قدرت نمای جاودان بود
مرو را جود و قدرت بی کران بود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین
زمینَ ازْ بَس گُل و سبزهْ چُنان بود،
که گفتی پُر سِتاره آسمان بود.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را
دو هفته ماه یک هفته چنان بود
که گفتی کان یاقوت روان بود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را
همی تا ویس بت پیکر چنان بود
جهان از دست موبد در فغان بود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۲ - رسیدن شاه موبد به مرو با ویس و جشن عروسى
بهشت آن روز مرو شاهجان بود
بدو در گلستان گوهر فشان بود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۲ - رسیدن شاه موبد به مرو با ویس و جشن عروسى
ز بس زیور چو گنج شایگان بود
ز بس اختر چو چرخ آسمان بود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
رهی از گلخن اندر بوستان بود
چنان راهی که از هر کس نهان بود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
همی تا دایه باز آمد چنان بود
که گفتی بی شکیب و بی روان بود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۲ - بردن شاه موبد ویس را به دز اشکفت و صفت دز و خبر یافتن رامین از ویس
دز اشکفت بر کوه کلان بود
نه کوهی بود برجی زاسمان بود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۲ - بردن شاه موبد ویس را به دز اشکفت و صفت دز و خبر یافتن رامین از ویس
ز بس پهنا یکی نیم جهان بود
ز بس بالا ستونی زاسمان بود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
چو بر دز رفت بام دز چنان بود
که ماه و زهره را با هم قران بود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
کبودی اندر آن سرخی چنان بود
که گفتی لالهزار و زعفران بود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل
به بزم شادخواری در، چنان بود
که گفتی مثل شخصی بی روان بود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین
سخن در نامه از زاری چنان بود
که خون از حرفهای او چکان بود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى
صد و ده سال رامین در جهان بود
از آن هشتاد و سه شاه زمان بود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى
جهان در دست ویس دلستان بود
و ڵیکن خاصش آذربایگان بود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۱ - وفات کردن ویس
هم آتشگاه و هم دخمه چنان بود
که رضوان را حد بر هر دوان بود
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان
به حکم آنکه یار او را چو جان بود
مدام از شادی او شادمان بود
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۰ - رفتن شاپور دیگر بار به طلب شیرین
جهانخسرو که سالار جهان بود
جوان بود و عجب خوشدل جوان بود
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۶ - اندرز و سوگند دادن مهینبانو شیرین را
دلش با آن سخن همداستان بود
که او را نیز در خاطر همان بود